سفارش تبلیغ
صبا ویژن

97/2/24
11:46 صبح

تدی کوینلین، معشوقه، هیچ کس مدل نفهمید

بدست لیلا در دسته تدی کوینلین، معشوقه، هیچ کس مدل نفهمید, تدی کوینلین معشوقه، هیچ کس مدل نفهمید, مد روز نیویورک, هفته مد روز نیویورک, هفته

تدی کوینلین، معشوقه، هیچ کس مدل نفهمید

در سپتامبر گذشته در هفته مد روز نیویورک، من به طور عمومی به عنوان یک فرانسوی به طور عمومی اعلام کردم: ابتدا در یک مصاحبه آنلاین با CNN Style، سپس در Instagram، از آنجایی که در حال حاضر، زمانی که شما یک اعلامیه زندگی در حال تغییر دارید، این کار را انجام می دهید. اگر آن را به عنوان یک تعجب به مردم آمد، به این دلیل است که من در حال حاضر به عنوان یک مدل زن برای چند سال گذشته کار می کرد.

من در حقیقت شروع به مصرف هورمون ها در 17 سالگی کردم. در بوستون بزرگ شدم و در اوایل می دانستم که، علی رغم آناتومی، بسیار زن بودم. من به گنجه مادرم دزدی کردم و لباس را بازی کردم. بدون توجه به والدینم، وقتی به مدرسه برمی گردم، به لباس دخترانه تبدیل می شوم و آرایش می کنم. من در سن جوانی متوجه شدم که مد در مورد هویت و بیان خود است و ما از طریق لباس پوشیدن جنسیت می گیریم. مردم می گویند: "لباس را بردارید؛ تو پسر هستی! »اما من همیشه سرکش بودم. فکر کردم، خوب، شما نمی خواهید من لباس دامن بپوشم؟ من هر روز یک بار می پوشم من به شدت آن را مورد ضرب و شتم قرار دادم. وقتی که من از خودم دفاع می کنم، می توانم کسی را در معرض مشکل قرار دهم. هر بار که در دفتر مدرس بودید، همینطور بود: "اگر شما نمی خواهید مردم به شما بیشتر قلدر شوند، سپس مطابق باشید."

در خانه، همه چیز کمی بهتر بود. اگر چه والدین من هر دو بسیار محافظه کار بودند، من طرف خلاقیت خود را پرورش دادم. برای مدت طولانی، آنها تصور می کردند ممکن است همجنسگرا باشند، اما این نبود. یک شب من به مادرم گفتم که می خواهم به عنوان یک زن زندگی کنم. او مانندش بود: "خوب، اگر قصد انتقال داشته باشید، باید این کار را بکنید-هورمون ها را به صورت برنامه ریزی کنید و مسئولیت آن را داشته باشید." او درباره پیدا کردن پزشکان مناسب بسیار مراقب بود. او نمی خواست من زندگی چالش برانگیز داشته باشم و برای ایمنی من نگران بودم. پدرم اولین بار آن را دریافت نکرده بود. اما او این تلاش را انجام داد، به خصوص پس از اینکه من شروع به معرفی کردن به عنوان زن کرد و دیدم که می توانم در جهان با خیال راحت و آرام زندگی کنم.

آنها اجازه دادند که مدارس را به مدرسه هنرهای زیبا Walnut Hill، یک مدرسه شبانه روزی در ماساچوست ببرند. با این حال، هنگامی که ما بازدید کردیم، مادر من مانند بود: "لطفا در حال حاضر به عنوان یک پسر؛ به نظر می رسد طبیعی است. "من به خاطر اینکه می خواستم راحت باشم، و من نیز واقعا می خواستم به Walnut Hill بروم. هر دوی اینها به دلیل یک یا چند دلیل محکوم شده بودند. به محض اینکه کلاسهای خود را در آنجا شروع کردم، حس احساس واقعا محکم جامعه را احساس کردم. من هر روز می توانم کفش های پاشنه بلند بپوشم، و برای اولین بار، من تصمیم گرفتم جای من باشد. من این معلم هنری باور نکردنی را داشتم که از من پرسید: «آیا می خواهید من به او تلفن کنم؟» این انقلابی بود. من "او" را انتخاب کردم، و از آن به بعد، گیر افتاد.

پدرم همیشه از مراجعه به عنوان بی گناه به طور عمومی من را متوقف کرد؛ زیرا بسیاری از افرادی که می خواهند به طور عادی برای موجودات صدمه بزنند، وجود دارد. وقتی من بعد از دبیرستان مدل سازی کردم، تصمیم گرفتم حقیقت را پنهان کنم. از آنجایی که من به عنوان زن بسیار قابل قبول بودم، من به ایده گفتن هر کسی بستگی داشتم. من یک زندگی عادی داشتم

اما انتقال تنها چیزی نیست که رشد موهای شما را داشته باشد، پاشنه پا را پوشانده و گوشهایتان را سوراخ کرده است. مصرف هورمون ها روی خلق و خوی شما تاثیر می گذارد. این مثل تولد دوباره است. این تغییر نه تنها به شیوهای که شما نگاه میکنید، بلکه به شیوهای است که جهان را میبینید. در حالی که حرفه من در حال برداشتن بود - زمانی که من 22 ساله بودم امضا شدم، بسیار عاطفی بود. به طور ناگهانی، من مانند یک دختر پیش دبستانی رفتار می کردم. و از آنجایی که من هویت خود را پنهان کردم، هیچ کس فهمید. بنابراین حدود یک سال پیش تصمیم گرفتم کتابداران من، مایکل و پدجا را بیابم. آنها هیچ سرنخی نداشتند گفتن آنها چشمانشان را باز کرد و به آنها کمک کرد تا وضعیت من را بهتر درک کنند. متوجه شدم آماده بودم به جهان بگویم.